دیگر پیمان

دیگر پیمان

بازتاب ایده ها و نظرات شخصی من از مشاهدات و دریافتهای اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی

 

 

همسایه های من ( 2 )

اظهار نظرهای مختلف و متفاوتی نسبت به نوشته های قبلی من در شرح و توصیف محله ای که در آن زندگی می کنم صورت گرفت . هر کس چیزی گفت و نوشته ها بسیار خواندنی بودند تا جایی که تصمیم گرفتم برگزیده ای از جالب توجه ترین آن ها را بیاورم : نوشته بودند ؛

 * ای آقا یک چیز تازه بنویس ، کمی خلاقیت داشته باش این ها که نوشته بودی اصلا حرف های نویی نبودند .

 * فکر کردی خودت در شهر زندگی می کنی ؟ یه نگاهی به پشت سرت بینداز تا یادت نره از کجا آمده ای ؟

 * انتقاد هم می کنی ، درست انتقاد کن ، از چه می ترسی ؟ مگر همسایه هایت قداره بنداند ؟ شهامت داشته باشی نویسنده ای هم هم خدا و هم خرما که نمیشه !

 * مگر توی همان محله خودت عاشق نشده ای ؟ روی همان درخت هایش قلب تیر خورده نکشیده ای ؟

 * راستش را بگو به خاطر جای پارک خودرو یا پارک کردن ماشین جلو درب پارکینگ با کسی دست به یقه شده ای ؟ همینه که دلت پره و از این حرف ها می زنی ...

 * گمان می کنی فقط خودت اصول و آداب و قانون همسایگیرا می دانی و بقیه شوت تشریف دارند .

 * امیدوارم توی محله تان زلزله بیاد

 * دلم به حالت میسوزه !

 * بلد نیستی با دیگران چطور رفتار کنی گناهش را به گردن بقیه نینداز

 * مگر محله شما کلانتر نداره

 * اگر مثل من همسایه دست راستی ات از یک قوم و طایفه بود ، دست چپی از یک قوم و قبیله دیگه ، پشت سری از یک دهات ناشناخته ، بالایی از یک علم دیگه و پایینی از آسمان افتاده بود چه می گفتی ؟

 * اولین نوشته هایت نشان میداد که حامی محیط زیست هستی ( موضوع گربه ها و درخت ها ) حالا معلوم شد که مصلح اجتماعی هم شده ای ، سرت توی کار خودت باشه ، سری که درد نمی کند چرا دستمال می بندی مگر پیغمبری که غم امت بخوری ؟

 * برو خدا رو شکر کن همسایه های خوبی داری _ یه مدت بیا این جا محله ما در خدمتت باشیم .

 * شما احتیاج داری روش های زندگی کردن در تهران را یادت بدهم ، شهریه سنگینی هم ازت نمی گیرم ، درس های اول رایگان است .

 * دماغت را از آشپزخونه مردم بکش بیرون و گرنه چهار چرخت را پنچر می کنم

 * چرا از فرصت هایت استفاده نمی کنی ؟ در تهران می شود درس ایران شناسی و جامعه شناسی بخونی ، مدرکت را من مهر و تایید می کنم .

 * از این قبیل اظهار نظرها خیلی داشتم ، در نوشته های بعدی ام یکی یکی آن ها را با هم نقد و بررسی می کنیم به شرط آن که خوانندگان محترم هوای قلب مرا داشته اند .

    از لطف و نظرهای همه شما عزیزان سپاسگزارم . ارادتمندتان پیمان بی تقصیر !


سه شنبه 30 تير 1394برچسب:, |
 

همسایه های من ( 1 )

پس از درخت ها و گربه ها نوبت آدم های محله ماست : همسایه های بزرگواری که همجواری و همزیستی مسالمت آمیزی با آن ها داریم و البته به این همسایگی مفتخریم جماعت غریبی هستند . بد نیستند اما به نظر می رسد به محله ای که از سر تا به پایش و از بالا تا به پایین آن پر از غربت و فاصله هایی است که با ذات این خاک آمیخته شده ، جدایی ناپذیر به نظر می رسد .

درخت ها و گربه ها هر کدام به سهم خود نشانه هایی از این غربت را با خود دارند اما وای از آدم هایش ...

درست مثل معماری این محل که آش شله قلمکاری است ، هرکس هر چه به دستش رسیده و هر جور که توانسته ساخته با خیابان های باریک و پیچ در پیچ ، آخر تا زمانی نه چندان دور روستایی بوده واقع در مرکز شهر ، بر خلاف خیلی از روستاها و روستا شهرهای توسعه ای متوازن با شهر را تجربه نکرده ، از ساکنان روستایی قدیمی اش نشان چندانی برجا نمانده است اما آن چه در این منطقه حایز اهمیت است همجواری فرهنگ متفاوت و گاه بسیار متضادی می باشد که صد البته دشواری های زیادی را برای زندگی همه به دنبال دارد .

یافتن یک زبان مشترک براب تفاهمی که حداقل انتظارهای ممکن را از شهر نشینی به دنبال دارد این جا تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد . فقط عادت ها ، روابط نهادینه شده و حق تقدم ها حاکم شده اند : از تععین جای پاارک خودروها بگیر تا شیوه های ایجاد ارتباط با دیگران و برخورد با مشکلات جمعی .

وجود و حضور نهادهای دانشگاهی هم نتوانسته تغییرات چندانی در این بده بستان های نهادینه شده بدهد . دلیلش را می گویم :

آیا سکونت و یا تحصیل دانشجویان و مگر عبور اساتیدشان میتواند تغییری در فرهنگ بومی بدهد ؟ آن ها هم که از کره مریخ نیامده اند ! در رونق اقتصاد محله تا حدی موثر بوده اند ولی در حد رونق اقتصاد خدماتی نه بیشتر .

نکته بسیار جالب خانم های ساکن در این منطقه هستند ، در مورد آن ها جریان بسیار متفاوت است . آقایان به هر حال سرشان به کارشان یا مسئولیت شان در این شرایط رکود و تورم و تحریم گرم است ، خانم ها نقش بزرگی در تشدید مشکلات محلی دارند : اکثرشان خانه دار هستند ، محله بسته است ، فاقد بازار ها و فضاهایی برای تفریح و گردش و حداقل آموزش از طریق دیده هاست . کمترین میزان ارتباط را با مناطق مختلف شهری اعم از اقتصادی و فرهنگی و امکانات هر چند اندک پایتخت را دارد . در مرز میان سنت و اقتصادی فرهنگی و امکانات هر چند انک پایتخت را دارد . در مرز میان سنت و مدرنیته به شکل ایرانی اش معلق مانده و از همه این ها مهم تر هچ انگیزه ای برای تغییر در وضع موجود چه در ساکنان و چه در مسوولین و متولیان این محله در کلان شهری که پیرامون آن را فراگرفته وجود ندارد .

گاهی اوقات فکر می کنم محله من نماد کاملی از شهر من ، پایتخت کشورم و کشوری که در آن زندگی می کنم شده اگر زواید و زرق و برق پیرامونشان را حذف کنیم اصالت های وجودی آن ها را به خوبی نشان می دهد . اصالت هایی که تهدیدی برای توسعه محسوب می شوند .

چنان چه دوستان و خوانندگان گرانقدر از ادامه این نوشته استقبال کنند ادامه خواهد یافت . 

 ارادتمند همه شما و هم محله ای هایم بوده و هستم .


پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:, |
 

" گربه های محله ما "

نوشته های قبلی و توصیف های من از محله ای که در آن زندگی می کنم استقبال و همدردی خوانندگان خوب مطالب مرا از پی داشت . به نظر می رسد در تمام مناطق شهری پایتخت و در اقصی نقاط کشور چنین رخدادهایی مدام تکرار می شود پس وجه اشتراک های زیادی هم وجود دارد . همین انتظار را هم داشتم که به واقعیت مبدل شد .

من همان حقایقی را نوشتم که همه می بینند حالا یکی چشم هایش را می بندد ، آن یکی سرش را بر میگرداند . این یکی اخم می کند و سر می جنباند و شاید خیلی ها هم به این دیده های همیشگی شان آن قدر عادت کرده اند که هیچ واکنشی نشان نمی دهند .

و اما اگر نوشتن از جزییات بیشتر باز هم مورد توجه شما عزیزام قرار بگیرد ، این بار نوبت " گربه " هاست .

گربه های این محله از یک هوش فرا جانوری برخوردارند به نظر می رسد تفاوت بین گربه آزارها و گربه ندید بگیرها را خوب تشخیص می دهند ، گربه دوست ها را هم ، اگرچه تعدادشان خیلی خیلی کم است از صد فرسخی می شناسند .

خود من موفق شده ام ارتباط ویژه ای با آن ها برقرار کنم که شیوه اش را برایتان می نویسم .

صبح ها در ورودی محل کارم برایشان غذا می گذارم . حالا نه فقط مشتری های پرو پا قرصی دارم بلکه با گربه هایی آشنا شده ام که آموخته اند چگونه نوبت را برای غذا خوردن رعایت کنند . کاری که هم محله ای های من حتی از همسایگانشان هم دریغ می کنند ت چه رسد به غریبه ها .

به این نتیجه رسیده ام که قوانین لازم الاجرایی در جوامع گربه ها وجود دارد که نقض آن ها می تواند به مجازات هایی هم منجر شود . هر جند گربه ها هیچ نیازی به دستگاه های عریض و طویل انتظامی و قضایی ندارند .

متاسفانه همزیستی نه چندان مسالمت آمیز بلکه اجباری گربه ها روی آن ها هم تاثیرهای نا مطلوبی داشته است .

گربه ها هم مدتی است که قوانین طبیعی شان را زیر پا می گذارند اگرچه هنوز به رسانه های جمعی دسترسی ندارند اما در روش های تعامل جمعی شان صنعتی شدن بدون ایجاد زیر ساخت های فرهنگی مشاهده می شود ( همان اتفاقی که سال هاست برای آدم ها افتاده است ) .

روزگاری گربه ایرانی از حیث زیبایی در جهان مشهور بوده و خواهندگان بسیاری داشته و اما حالا ؟ امروز بدون داشتن رفتار های اصیل ایرانی ، زیبایی هایشان هم اصلا به چشم نمی آید .

با کمال تاسف باید گفت در فرهنگ ما گربه به بی چشم و رویی و بی صفتی مشهور شده است .

اما با نگاهی به اطرافمان این سوال پیش می آید که آدم ها شکل گربه ها شده اند یا گربه ها شبیه آدم ها ؟

در فرصتی دیگر تلاش می کنم به این پرسش پاسخ بدهم . به هر حال این حقیر هم مخلص گربه هاست و هم ارادتمند آدم ها .  بر منکرش لعنت .

 

 


جمعه 12 تير 1394برچسب:, |
 

" گربه های محله ما "

نوشته های قبلی و توصیف های من از محله ای که در آن زندگی می کنم استقبال و همدردی خوانندگان خوب مطالب مرا از پی داشت . به نظر می رسد در تمام مناطق شهری پایتخت و در اقصی نقاط کشور چنین رخدادهایی مدام تکرار می شود پس وجه اشتراک های زیادی هم وجود دارد . همین انتظار را هم داشتم که به واقعیت مبدل شد .

من همان حقایقی را نوشتم که همه می بینند حالا یکی چشم هایش را می بندد ، آن یکی سرش را بر میگرداند . این یکی اخم می کند و سر می جنباند و شاید خیلی ها هم به این دیده های همیشگی شان آن قدر عادت کرده اند که هیچ واکنشی نشان نمی دهند .

و اما اگر نوشتن از جزییات بیشتر باز هم مورد توجه شما عزیزام قرار بگیرد ، این بار نوبت " گربه " هاست .

گربه های این محله از یک هوش فرا جانوری برخوردارند به نظر می رسد تفاوت بین گربه آزارها و گربه ندید بگیرها را خوب تشخیص می دهند ، گربه دوست ها را هم ، اگرچه تعدادشان خیلی خیلی کم است از صد فرسخی می شناسند .

خود من موفق شده ام ارتباط ویژه ای با آن ها برقرار کنم که شیوه اش را برایتان می نویسم .

صبح ها در ورودی محل کارم برایشان غذا می گذارم . حالا نه فقط مشتری های پرو پا قرصی دارم بلکه با گربه هایی آشنا شده ام که آموخته اند چگونه نوبت را برای غذا خوردن رعایت کنند . کاری که هم محله ای های من حتی از همسایگانشان هم دریغ می کنند ت چه رسد به غریبه ها .

به این نتیجه رسیده ام که قوانین لازم الاجرایی در جوامع گربه ها وجود دارد که نقض آن ها می تواند به مجازات هایی هم منجر شود . هر جند گربه ها هیچ نیازی به دستگاه های عریض و طویل انتظامی و قضایی ندارند .

متاسفانه همزیستی نه چندان مسالمت آمیز بلکه اجباری گربه ها روی آن ها هم تاثیرهای نا مطلوبی داشته است .

گربه ها هم مدتی است که قوانین طبیعی شان را زیر پا می گذارند اگرچه هنوز به رسانه های جمعی دسترسی ندارند اما در روش های تعامل جمعی شان صنعتی شدن بدون ایجاد زیر ساخت های فرهنگی مشاهده می شود ( همان اتفاقی که سال هاست برای آدم ها افتاده است ) .

روزگاری گربه ایرانی از حیث زیبایی در جهان مشهور بوده و خواهندگان بسیاری داشته و اما حالا ؟ امروز بدون داشتن رفتار های اصیل ایرانی ، زیبایی هایشان هم اصلا به چشم نمی آید .

با کمال تاسف باید گفت در فرهنگ ما گربه به بی چشم و رویی و بی صفتی مشهور شده است .

اما با نگاهی به اطرافمان این سوال پیش می آید که آدم ها شکل گربه ها شده اند یا گربه ها شبیه آدم ها ؟

در فرصتی دیگر تلاش می کنم به این پرسش پاسخ بدهم . به هر حال این حقیر هم مخلص گربه هاست و هم ارادتمند آدم ها .  بر منکرش لعنت .

 

 


جمعه 12 تير 1394برچسب:, |
 

" درخت های کوچه ما "

کوچه ما حکایت غریبی دارد ؛ همه چیزش ترکیب عجیب و غریبی دارد ، از ساکنانش بگیر تا پرنده هایش ، تا گربه ها و درخت هایش !

وقتی از سر کوچه نگاه می کنی تا انتهایش دیده نمی شود و همین موضوع می تواند همیشه باعث کنجکاوی ات شود و همیشه و همیشه هم میتواند نگرانت کند : نگران می شوی که این جا چه خبرهایی می تواند باشد !

ما ساکنان قدیمی اش به این کوچه و دلواپسی ها و کنجکاوی های هیشگی اش از همان وقتی که پا درون آن می گذاریم عادت کرده ایم ، هر چه نباشد این جا کوچه ماست و حق آب و گل داریماما برای آن ها که تازه وارد هستند درست مثل کشف یک قاره جدید است .

ندیده ام کسی را که برای اولین بار پا به این دیار ناشناخته بگذارد و ابراز شگفتی نکند .

تازه او ظاهر قضیه را می بیند و وای از روزی که بداند اینجا چه خبرهایی است !

برای شناختن هر چه بیشتر این کوچه ابتدا باید از درخت هایش بنویسم ، حداقل این موجودات بی زبان نمی توانند

نوشته هایم را بخوانند و به نقطه نظر هایم اعتراضی داشته باشند . اولین ویژگی همه این درختها آن است که

هیچ کدام سرجای خودشان قرار نگرفته اند هر کدام ساز خودشان را می زنند و به سمتی سرکشیده اند ،

همه شان کج و کوله اند .

دلیلش هم خیلی واضح است ؛ کوچه ما قدیمی است و زمانی بخشی از یک باغ بزرگ بوده است بعد ها که

اینجا ساختمان ساخته اند ، درختهای درست و حسابی و صافش را بریده اند تا از چوب آنها در ساخت و

سازها استفاده کنند پس درختهای کج و کوله اش باقی مانده اند ، درست مثل ساکنان قدیمی که درست و

حسابی هایشان قلع و قمع شده اند و درب و داغون هایش ریشه سفت کرده اند .

البته شباهتهای دیگری هم میان درختها و اهل محل وجود دارد :

به عنوان مثال در طول این سالها من به این نتیجه رسیده ام که درختهای محله مان برخلاف آنچه می گویند

و برخلاف ساکنان محل ، از یک شعور ذاتی و شاید هم غریضی برخوردارند . یعنی کج شده اند تا بریده نشوند

، کج روییده اند تا پرشان به پر کسی نگیرند و یا خواسته اند راهشان را از راه آدمها جدا کنند ، شاید هم برای

اعتراض به وضع موجود ! و برای حفظ محیط زیست این شکلی شده اند .

البته آدمهای محله مان شکایتی ندارند ، مثل پرنده ها ، تا درختها سر راه کسی قرار نگیرند و تا بشود از

وجوشان استفاده دیگری کرد ( مثل لانه ساختن بر روی شاخه هایشان ) حالا هم که برای شهرداری وظیفه

شناسنامه دار کردن این درختها تعریف شده کج و راستشان هم فرق چندانی ندارد .

از پرنده ها نوشتم و از درختها ، انواع مختلفی از پرنده ها در این محله سکونت دارند که در نوشته های بعدی

تشریح شان خواهم کرد . از آدمهای همسایه مان هم خواهم نوشت .....


پنج شنبه 11 تير 1394برچسب:, |
 

" درخت های کوچه ما "

کوچه ما حکایت غریبی دارد ؛ همه چیزش ترکیب عجیب و غریبی دارد ، از ساکنانش بگیر تا پرنده هایش ، تا گربه ها و درخت هایش !

وقتی از سر کوچه نگاه می کنی تا انتهایش دیده نمی شود و همین موضوع می تواند همیشه باعث کنجکاوی ات شود و همیشه و همیشه هم میتواند نگرانت کند : نگران می شوی که این جا چه خبرهایی می تواند باشد !

ما ساکنان قدیمی اش به این کوچه و دلواپسی ها و کنجکاوی های هیشگی اش از همان وقتی که پا درون آن می گذاریم عادت کرده ایم ، هر چه نباشد این جا کوچه ماست و حق آب و گل داریماما برای آن ها که تازه وارد هستند درست مثل کشف یک قاره جدید است .

ندیده ام کسی را که برای اولین بار پا به این دیار ناشناخته بگذارد و ابراز شگفتی نکند .

تازه او ظاهر قضیه را می بیند و وای از روزی که بداند اینجا چه خبرهایی است !

برای شناختن هر چه بیشتر این کوچه ابتدا باید از درخت هایش بنویسم ، حداقل این موجودات بی زبان نمی توانند

نوشته هایم را بخوانند و به نقطه نظر هایم اعتراضی داشته باشند . اولین ویژگی همه این درختها آن است که

هیچ کدام سرجای خودشان قرار نگرفته اند هر کدام ساز خودشان را می زنند و به سمتی سرکشیده اند ،

همه شان کج و کوله اند .

دلیلش هم خیلی واضح است ؛ کوچه ما قدیمی است و زمانی بخشی از یک باغ بزرگ بوده است بعد ها که

اینجا ساختمان ساخته اند ، درختهای درست و حسابی و صافش را بریده اند تا از چوب آنها در ساخت و

سازها استفاده کنند پس درختهای کج و کوله اش باقی مانده اند ، درست مثل ساکنان قدیمی که درست و

حسابی هایشان قلع و قمع شده اند و درب و داغون هایش ریشه سفت کرده اند .

البته شباهتهای دیگری هم میان درختها و اهل محل وجود دارد :

به عنوان مثال در طول این سالها من به این نتیجه رسیده ام که درختهای محله مان برخلاف آنچه می گویند

و برخلاف ساکنان محل ، از یک شعور ذاتی و شاید هم غریضی برخوردارند . یعنی کج شده اند تا بریده نشوند

، کج روییده اند تا پرشان به پر کسی نگیرند و یا خواسته اند راهشان را از راه آدمها جدا کنند ، شاید هم برای

اعتراض به وضع موجود ! و برای حفظ محیط زیست این شکلی شده اند .

البته آدمهای محله مان شکایتی ندارند ، مثل پرنده ها ، تا درختها سر راه کسی قرار نگیرند و تا بشود از

وجوشان استفاده دیگری کرد ( مثل لانه ساختن بر روی شاخه هایشان ) حالا هم که برای شهرداری وظیفه

شناسنامه دار کردن این درختها تعریف شده کج و راستشان هم فرق چندانی ندارد .

از پرنده ها نوشتم و از درختها ، انواع مختلفی از پرنده ها در این محله سکونت دارند که در نوشته های بعدی

تشریح شان خواهم کرد . از آدمهای همسایه مان هم خواهم نوشت .....


پنج شنبه 11 تير 1394برچسب:, |
 

به وبلاگ من خوش آمدید

 

لینکها

حمل ارسال خرید ماینر از چین

حمل و نقل هوایی چین

قلاده اموزشی شوک دار

ارتباط تصویری و دوست یابی

سفارش آنلاین قلیون

 

مطالب قبلی

» سپید و سیاه
» آمبولانس ecnaludma
» گره هایی بر ریسمان شعور
» دلم نوشته که نوروز دلم می خواهد ‌‌"
» " برمیگردم "
» " مدیریت خشم "
» " اقتصاد بدون فرهنگ "
» " همیشه به یادت هستم "
» سفره فقرا و میز اغنیا
» " دخل و خرج بی سامان "
» " دخل و خرج بی سامان "
» فقر مکتوب _ فقر ملموس
» فقر مکتوب _ فقر ملموس
» " اقتصاد سنگ قبری "
» " انگیزه و برخورد "
» " اقتصاد و اعتراض " ( 3 )
» " اقتصاد و اعتراض " ( 2 )
» " اقتصاد و اعتراض "
» " جهش از دل خطر "
» " خوراک خوب "

 

ارشیو

شهريور 1401

مرداد 1401

اسفند 1399

تير 1398

خرداد 1398

بهمن 1397

دی 1397

آذر 1397

آبان 1397

مهر 1397

شهريور 1397

مرداد 1397

تير 1397

خرداد 1397

ارديبهشت 1397

فروردين 1397

اسفند 1396

دی 1396

مهر 1396

شهريور 1396

مرداد 1396

آبان 1395

مرداد 1395

تير 1395

آذر 1394

آبان 1394

مهر 1394

شهريور 1394

مرداد 1394

تير 1394

خرداد 1394

 

نویسندکان

پیمان

 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دیگر پیمان و آدرس digarpeyman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک ها

ردیاب ارزان ماشین

همسریابی دائم

جلو پنجره جک جی 5

همه چیز درباره درگاه پرداخت

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگدهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: