یک شوخی قدیمی وجود دارد که می گوید : ارتش " چرا " ندارد ! این پاسخ وقتی به کسی داده می شد که پایش را از گلیمش درازتر می کرد و دلیل یا دلایل امری را جویا می شد آن وقت به او گفته می شد : ارتش " چرا " ندارد !
در مورد بازار کار و شرایط حاکم بر آن هم چنین است . به این معنا که آن چنان در فساد و تباهی فرو رفته و در آن غوطه ور شده که یافتن ریشه ها و دلایل چنین فاجعه ای مانند آن است که منتظر این پاسخ باشی : ارتش " چرا " ندارد !
حق کشی ، تبعیض ، عدم شایسه گزینی ، فساد ، آشنا بازی و بهره گیری از پارتی تراشی و رابطه به جای شایسته سالاری و شایسته گزینی بر این بازار حکم فرماست . یکی از دلایل این امر عدم سیاست گذاری صحیح از سوی دولت ها می باشد .
دولت هایی که در طول حدود نیم قرن گذشته همواره شعار عدالت و مردم سالاری را سر داده اند اما این ها همه ادعاهایی پوچ ، حرف هایی دهان پر کن و بی پشتوانه بوده اند سوای آن که از کوچکترین برنامه ریزی و آینده نگری نیز برخوردار نبوده اند .
گسترش آموزش عالی در کشور و افزایش تعداد فارغ التحصیلان فاقد تخصص ، تعهد و توانایی مایه افتخار دولتمردان ما بوده اما این ها همه فقط مثل نسیم بهاری گذرا بوده و لذتی در حد افتخارهای کوتاه مدت به دنبال داشته است . هیچ کس به آینده انتظارها و توقع های این خیل عظیم از فارغ التحصیلان دانشگاهی را نداشته برای آن برنامه ریزی نکرده و حتی ابدا" برایشان اهمیتی نداشته است .چرا که همه آمده بودند در کوتاه مدت جیب های خود را پر کنند و کسی دغدغه فردای توسعه کشورش را نداشته است. البته از حق نباید گذشت در کنار تمام مشکلاتی که در این نوشته و در نوشته قبلی ام به آن ها اشاره کردم ، گروه اندکی هم هستند که هنوز کار شرافتمندانه و وجدان و اخلاق در کار را فراموش نکرده اند . تلاش هایی نیز صورت می گیرد تا زمینه هایی فراهم شود در کنار کارفرمایان صدیق و کوشایی که با رنج و سختی چراغ خانه های کارگران خود را روشن نگه دارند . بازار کار اندکی نشانه هایی از " کار " به مفهوم واقی آن را با خود داشته باشد.
اما تعداد آن هایی که با سوء استفاده از این آشفته بازار برای خود کیسه ها می دوزند و فقط در جست و جوی فرصتی هستند تا حق کشی کنند و جیب خودشان را پر کنند بسیار بیشتر از آن گروه اندک است . برخی از مقام های مسوول و دست اندر کار به این امر بدیهی اعتراف می کنند ودلیل آن را نه فقط نقص قوانین و ناکار آمدی آن ها می دانند بلکه از بین رفتن اخلاق کار و فرهنگ تلاش ، انسان دوستی و همنوع خواهی را از جمله زمینه هایش بر می شمارند.
دبیر کل کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور در همین رابطه گفته است : متاسفانه برخی از کارفرمایان حق و حقوق نیروهای خود را نمی پردازند . سند سازی می کنند تا ثابت کنند کارفرما حقوق کارگر را پرداخت کرده و این افراد نمی توانند با هیچ دلیل و مدرکی ثابت کنند بر اساس اسنادی که مجبور به امضای آن ها شده اند ، حقوق خود را مطالبه کنند .
و او مثالی در این خصوص آورده است :
خانمی شکایت کرده که در هتلی مشغول به کار بوده و شکایتی را مطرح کرده که حق و حقوقش از کارفرما مطالبه شود . پس از بررسی کارفرما اعتراض کرده و اسنادی را ارایه داده است که حقوق این خانم کارمند به صورت چک به وی پرداخت شده و از او امضای تایید گرفته شده است . در بررسی های بعدی مشخص شده که کارفرما شناسنامه کارمند خود را به عنوان ضمانت کاری در اختیار داشته و بارها از آن به اشکال مختلف سوء استفاده کرده است .
کارفرما چکی را صادر می کرده و با در اختیار داشتن شناسنامه و کارت ملی وی خود این چک ها را دریافت می کرده است . این مسوول اشاره کرده که مواردی نیز وجود دارد که کارفرما حداقل میزان دستمزد را به افراد پرداخت می کرده و سپس آن ها را با تهدید به اخراج شدن مجبور می کرده تا بخشی از آن حداقل دستمزد را هم به وی بازگرداند و حتی در مواردی این کار نه به صورت رابطه میان فردی بلکه کاملا اداری انجام می شده واین افراد مجبور بوده اند بخشی از حقوق خود را به حسابداری برگشت دهند وگرنه اخراج شده و از کار بیکار می شوند.
تمامی این موارد در کنار وضعیت بحرانی کار کشور حکایت از اوضاع نابسامانی دارد که بر جامعه ما حکم می راند . برخی از مراکز آماری بیکاری جوانان را عبور از مرز بحران اعلام کرده اند و بیش از دو برابر نرخ عمومی بیکاری می دانند و صد البته این امر تبعات و زیان های فاجعه باری را از پی دارد.
روی سخنم با مسوولان سیاست گذاری کشور است : به جامعه اطرافتان نگاه کنید . آن چه می بینید نتیجه کوتاهی ها و ظلمی است که از سوی شما به آن ها رفته و ادامه دارد تاوان یک اشتباه را تا چه زمانی می باید پرداخت ؟ آیا نگران نیستید که فرزندان شما نیز در این جامعه ( هر چند شرایط شان قابل مقایسه با دیگران نیست ! ) زندگی می کنند ؟ آیا نشنیده اید که دنیا گرد است ؟ باز هم ؟ چرایش را از شما می پرسم : چرا ؟
دیگر پیمان