به راستی چه خبر است ? یا شاید بهتر باید بنویسم چه خبرهایی است ?
در طول یکصد سال گذشته بارها شنیده ایم که دیگر دوره آخر الزمان فرا رسیده ، انسان به دوران انحطاط خود نزدیک شده ، دنیا به هم ریخته و از این حرف ها و حديث ها که حتی دستمایه نوشتن کتاب هایی چون 1974توسط " جرج اورول " شده است .
اما زندگی ادامه یافته ، با وجود همه حاشیه های جانبی اش .
زلزله مناطق غربی کشور سبب نشد تا نسل انسان در آن مناطق منقرض شود و پايان یابد اما وقتی معاون رییس جمهور کشورمان با کفش وارد چادر زلزله زده ها می شود ، این حرکت به سلاحی بر علیه او بدل می گردد تا مبادا این نامزد احتمالی آینده ریاست جمهوری کشور مورد انتقاد شدید قرار گیرد .
او عذرخواهی کرد و طرفدارانش این عذرخواهی را به شهامت و بلند نظري معاون ریاست جمهوری متصل کنند .
فراموش نکنیم ریاست جمهوری دو دوره قبل در شاه عبدالعظيم بست نشسته و تحصن کرده تا با بهره گیری از یک سنت قدیمی و توسل به روش های مذهبی گذشته که کم کم از خاطر می رفت به خواسته هایش دست یابد . رییس جمهور فعلی کشورمان گزارش صد روزه فعالیت هایش را در رسانه ملی ارایه کرد و دو مشکل اصلی خود را زلزله و بحران موسسه های قرض الحسنه اعتباری که با مجوز بانک مرکزی کشور به کار مشغول بودند اعلام کرد .
در یک نگاه کلان تر بحران یمن در منطقه به یک فاجعه انسانی تبدیل شده است . حالا به راستی یا همین چند روز مورد که گفته شد " چه خبر " است ? آيا می توان انتظار تغییر یا تغییراتی را در روابط انسانی داشت که به نفع همه انسان ها باشد ?در این تغییر نقش ما چیست و جایگاه ما که انگار در بطن و در عمق این اتفاق های ناخوشایند قرار گرفته ایم آيا تغییر خواهد کرد ?
اما باید بدانیم اکنون کجا هستیم ?
نظرات شما عزیزان: