موضوع شايعه و شایعه پردازی در محله ما ، به ویژه پس از رخدادهایی تاثیر گذار چون دست يافتن به توافق در مذاکرات هسته ای سبب شد تا چندین نوشته من توسط شما عزیزان مطالعه شود و همان جور که قبلا هم خدمتتان عرض شده بود مطالعه و بررسی بازخوردهاي این نوشته ها کمک بسیار بزرگی برای نویسنده است .
از ویژگی های خاص و منحصر به فرد محله ای که در آن زندگی می کنم برایتان بارها و بارها نوشته ام . در قياس با کلان شهر تهران این محله و مردمانش الگویی کامل از نقاط ضعف یک فرهنگ بازمانده از توسعه را به نمایش می گذارد .
در این جا نقاط ضعف رانندگی یکایک ما ، کاستی های فرهنگ شهر نشینی مان آداب و رسوم همسایگی و بسیاری دیگر از مشکلات اجتماعی ، فرهنگی ، خانوادگی و فردی ما را بیشتر از هر کجای دیگر نشان می دهد .
حتی حرفه ها و مشاغلی که مبنای گردش اقتصاد محلی هستند متفاوت با هر کجای دیگر هستند ، مشکلاتی سر راهشان وجود دارد که در کمتر منطقه ای از تهران و حتی در کشور می شود مشابهی برایش یافت .
دلیل آن هم بسیار روشن است : این جا همان مرز برخورد سنت ها با نظام های جدید زندگی است .
در این جا بهره گیری از ابزار شایعه برای تحمل مشکلات ، کاستن از آن ها و یا رویا رویی با سختی ها و کاستی ها در زندگی فردی و یا جمعی و یا حتی به عنوان یک منفذ برای پیشگیری از انفجار به دلیل پر شدن ظرفیت تحمل انسان ها و عبور از آستانه تحمل بهره گرفته می شود .
تنوع اقوام و فرهنگ ها در این محله شوخی ها را از سطوح کلان سیاسی به شوخی با اقوام کرد و ترک و لر و حتی شهرهایی چون قم و قزوین و رشت می کشاند یا با آن ترکیب می کند و شاید راهی برای باور پذیر شدن شان از این طریق می یابد .
حال باید دید شایعه و شایعه پردازی که سرعت گسترش بالایی دارد و تأثیر گذار هم هست ( به دلایلی که گفته شد ) آیا می تواند دردی از کسی دوا کند ? مسلم است که خیر جز افزایش مشکلات بیشتر هیچ فایده ای ندارد به جز بالا بردن آستانه تحمل عموم مردم . و اما در حقیقت دور کردن آن هاست از آن چیزهایی که باید بدانند و به راستی اگر بدانند چه می کنند ? به جست و جویش می پردازند و در نهایت حق و حقوق خود را طلب خواهند کرد هر چند شاید این روند زمان بر و طولانی باشد . این امر ، اما فقط یک فایده داشته است ، امکان مطالعه و بررسی بیشتر را برای من امثال من فراهم می آورد . مرا قادر ساخته به دلیل حرفه ام و ارتباطی که با عموم مردم محله دارم الگوهای واقعی فرهنگ ، خانواده ، اجتماع و رفتارهای فردی و جمعی را بشناسم و ارزیابی شان کنم . چرا باید چنین باشد ? آیا راه های دیگری وجود نداشته و ندارد ?
از این بابت باید متأسف هم بود ، بسیار متاسف .... !
خدا یار و نگهدارتان تا نوشتاری دیگر ...
نظرات شما عزیزان: